Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-30@22:46:49 GMT

عالی‌ترین چهره اولی الامر همان نگاهی است که شیعه دارد

تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۴۱۱۸۱

عالی‌ترین چهره اولی الامر همان نگاهی است که شیعه دارد

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علم الهدی تولیت حوزه علمیه قاسم ابن الحسن در شرح آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا» گفت: خداوند در این آیه می‌فرماید ای مؤمنین و ای کسانی که ایمان آوردید از خدا و رسول او اطاعت کنید، همچنین از پیشوایان معصوم و اولی الامر کسانی که از ناحیه خداوند متعال مأموریت گرفتند و هرگاه در امری نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر خدا بازگردانید و داوری آنها را بپذیرید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این کار برای شما بهتر و پایان آن نیکوتر است.

وی افزود: این آیه در مقام روشن کردن تکالیف مردم در مدیریت و اداره زندگی دنیوی آنها است و توجه انسان‌ها را به یکی از مهم‌ترین مسائل اجتماعی از نگاه دین یعنی مسئله امامت و زعامت جامعه جلب می‌کند و می‌خواهد بگوید که مرجع واقعی مسلمانان در مسائل مختلف دینی، اجتماعی و حتی علمی چه کسی است. در گام اول می‌فرماید که مردم باید از خداوند اطاعت کرده و تحت فرمان او باشند. طبیعی است که یک فرد با ایمان همواره به دنبال انجام وظایف و تکالیفی است که از ناحیه خداوند متعال به او ارائه شده است و بعد در مرحله بعد می‌فرماید که از پیامبر خدا پیروی کنید و «اطیعوا الرسول» پیامبری که معصوم است و هیچگاه از نزد خود سخن نمی‌گوید و آنچه را که می‌گوید از ناحیه خداوند است. «ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» او بر اساس هوای نفس سخن نمی‌گوید و هر آنچه که می‌گوید بر اساس گفتارهای خداوند متعال بوده و وحی است که بر سینه پیامبر اکرم (ص) نازل شده است لذا سخن پیامبر (ص) سخن خداوند است و این منصب و موقعیت را خداوند به او داده است.

علم الهدی گفت: اطاعت از خدا در حقیقت بر اساس مقتضای خالقیت و حاکمیت ذات خداوند متعال است، چرا که او نظام هستی و بشریت را خلق کرده و بر اساس حاکمیت خداوند، مردم باید مطیع او باشند، یعنی خداوند واجب الاطاعه به ذات است، اما پیامبر اکرم (ص) هم واجب الاطاعه است اما نه واجب الاطاعه به ذات، بلکه واجب الاطاعه به غیر است یعنی خداوند به مردم دستور داده است که مردم از پیامبر اکرم (ص) اطاعت کنند و مردم به خاطر اطاعت از فرمان خدا و جایگاه قدسی که ایشان نزد پروردگار عالم دارد از او اطاعت می‌کنند. در ادامه آیه و مرحله سوم خداوند دستور به اطاعت از اولی الامر داده است. اولی الامری که از متن جامعه اسلامی بر می‌خیزد و در حقیقت حافظ دین و دنیای مردم است و از خود مردم و متن مردم انتخاب شده است.

وی ادامه داد: سپس به یک مسئله بسیار مهم می‌پردازد که دلیل اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر چه چیزی است. وقتی ما مطیع خدا، رسول خدا (ص) و اول الامر از ناحیه خدا شدیم قرآن می‌فرماید اگر به کشمکش و نزاع رسیدید مشکل خود را به خدا و رسول خدا (ص) ارجاع بدهید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. در معضلات و مشکلات خود داوری خدا و رسول خدا را بپذیرید. با این سخن در حقیقت تمام کشمکش‌ها و منازعات جوامع اسلامی راه حل پیدا می‌کند که مردم حق رجوع به هیچ محکمه جز محکمه خدا، پیامبر و رسول خدا (ص) را نخواهند داشت و بر این اساس باید بر محور دستورات خدا و رسول خدا (ص) عمل کنند. در پایان آیه می‌فرماید این برای شما بهتر و پایان آن نیکوتر است.

این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: ظاهر این آیه در حقیقت استقلال، هویت و شخصیت را به جوامع اسلامی دیکته می‌کند، قرآن می‌خواهد بفرماید که جوامع اسلامی دارای هویت و شخصیت خاص هستند و آنقدر روی زوایای مختلف جامعه اسلامی کار شده است که حتی در کشمکش‌های درونی و درون سازمانی دین خدا برای برون رفت مردم از معضلات و مشکلات فرارو راه کار ارائه کرده است، اما در اینجا چند مسئله وجود دارد یکی اینکه ما باید ببینیم اولی الامر چه کسانی هستند، اطاعت از خدا و رسول خدا (ص) واضح است؛ اما اینجا منظور از اولی الامر چه کسانی هستند. در میان مفسران این اولی الامر چندین مدل تفسیر شده است. برخی از مفسران اهل سنت می‌گویند منظور از اولی الامر همین زمامداران، پادشاهان، حاکمان و مدیران جوامع مختلف هستند و از آنها اطاعت کنید، یعنی اگر شما در یک حکومت لائیک زندگی می‌کنید فرمان و دستور آن پادشاه لائیک و آتییست یا بی‌خدا و جامعه لیبرال صفر؛ دستور پادشاه، رئیس جمهور یا زمامدار آن جامعه عین دستور خدا و عین دستور رسول خدا (ص) است. این نگاه برخی از مفسران اهل سنت است که می‌گوید هر حکومتی به هر شکل که تشکیل شود حتی اگر حاکم ظلم و جور باشد مردم باید از آن حکومت تبعیت کنند.

وی افزود: برخی از مفسران دیگر می‌گویند منظور از اولی الامر ریش سفیدان، نمایندگان طبقات مختلف، جامعه صاحب منصبان در تمام شئون زندگی مردم هستند که اطاعت از آنها واجب است. در این هم نگاه می‌گویند اطاعت از زمامداران، علما، حاکمان، صاحب منصبان و کسانی که در ابعاد مختلف مسئولیت دارند به عنوان مثال در جنگ اطاعت از فرمان فرماندهان ارتش بر مردم واجب است، در مسائل اقتصادی، اطاعت از فرمان مسئولان اقتصادی واجب است. در مسائل دینی اطاعت از عالمان واجب است. البته نه به طور مطلق، این آقایان و نویسندگان تفاسیر مثل صاحب تفسیر المنار یا سید قطب می‌گوید که اطاعت از زمامداران، حکماً و صاحب منصبان واجب است مشروط به اینکه بر خلاف احکام و مقررات اسلام عملی را انجام ندهند. یک نگاه دیگر این است که برخی معتقدند که منظور از اولی الامر نه زمامداران مدیریت و اداره اجرایی نظام است بلکه زمامداران معنوی و فکری هستند؛ یعنی فرهیختگان جامعه، علما و دانشمندانی که عادل باشند و نسبت به کتاب و سنت خدا اشراف کامل داشته باشند. برخی دیگر از مفسران اهل سنت معتقد هستند که منظور از اولی الامر همین خلفای راشدین یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و حضرت امیرمومنان امام علی (ع) هستند و در هیچ جامعه‌ای غیر از این‌ها اولی الامری وجود ندارد، لذا در ایامی مثل الان گویا ما به اولی الامر نیاز نخواهیم داشت. برخی هم گفتند اولی الامر صحابه و یاران پیامبر (ص) هستند کما اینکه برخی دیگر قائل هستند که منظور از اولی الامر فرماندهان لشکر هستند.

علم الهدی گفت: در کنار تفاسیری که برای اولی الامر مطرح شده است شیعه همین تفسیر کاملاً واضح، آشکار و قابل دفاعی دارد که می‌گوید منظور از اولی الامر صاحب منصبان، فرماندهان لشکر، علما، دانشمندان و مدیران مختلف نیستند بلکه امامان معصوم هستند که در حقیقت رهبران معنوی و مادی اجرایی مردم هستند که فرمان آنها با فرمان خداوند و رسول خدا (ص) هم‌ترازی می‌کند. از نگاه شیعه چون امامان دارای جایگاه عصمت هستند و هرگز مرتکب معصیت نمی‌شوند لذا فرمان آنها عین فرمان خداوند و فرمان رسول خدا (ص) است یعنی اطاعت از دستور امام، عین اطاعت از دستور رسول خدا (ص) و خداوند است. همانگونه که عصیان و نافرمانی از دستور امام، نافرمانی از دستور رسول خدا (ص) و خداوند است، که این یک تفسیر معقول و قابل دفاعی است.

این استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: حالا بررسی کنیم که آیا تفاسیری که حضرات اهل سنت از اولی الامر ارائه کردند با روح آیه و تعالیم اسلام سازگاری دارد؛ می‌دانید که امکان ندارد ما مردم را به پیروی از هر حاکمیتی بدون قید و شرط موظف و مکلف کنیم و پیروی از هر حاکمیتی را در ردیف اطاعت از خدا و پیامبر خدا (ص) ببینیم؛ لذا خود مفسران اهل سنت تبعیت از حاکمان، بدون قید و شرط را معمولاً رد کردند و نپذیرفتند و زیر بار این نرفتند که ما بگوییم که ما در هر صورت باید از هر کسی اطاعت کنیم، این قابل پذیرش نبوده است. اما در تفسیر دوم که همان تفسیر سید قطب بود نمایندگان عموم طبقات، حکام، زمامداران، فرهیختگان و صاحب منصبان به عنوان اولی الامر مطرح می‌شوند. این را هم نمی‌شود پذیرفت و به آن اعتبار کرد چرا که با اطلاق این آیه سازگاری ندارد. آیه اطاعت اولی الامر را بدون هرگونه قید و شرط لازم و واجب شمرده است و می‌گوید اطاعت از اولی الامر بدون هیچ گونه قید و شرط باید انجام شود. اما آنها گفتند اطاعت از اولی الامر یعنی اطاعت از نمایندگان طبقات مختلف، حکام، فرهیختگان، صاحب منصبان در همه شئون زندگی مردم مشروط به این است که بر خلاف احکام و مقررات اسلامی کاری انجام ندهند. در حالی که قرآن اطاعت از اولی‌الامر را مطلق دانسته است.

وی افزود: نکته دیگر این است که گاهی از اوقات فرمان‌ها و دستورات این صاحب منصبان در تضاد و در تعارض با یکدیگر قرار می‌گیرد، به عنوان مثال فرمانده ارتش فرمان جنگ صادر می‌کند اما مدیران اقتصادی جامعه جنگ را ضد اقتصاد جامعه معرفی می‌کنند. اگر بنا شد اطاعت از اولی الامر یعنی اطاعت از صاحب منصبان در رشته‌های مختلف و نمایندگان طبقات مختلف باشد تکلیف مردم نامشخص می‌شود. مدیران اقتصادی جامعه جنگ را ضد اقتصاد جامعه دانسته اما فرماندهان جنگ دنبال جنگ هستند که بتوانند حراست و حفاظت از حاکمیت خود را داشته باشند. اینگونه مردم در یک تعارض و پارادوکس قرار می‌گیرند. لذا قرآن اطاعت از اولی‌الامر را بدون قید و شرط واجب کرده است.

علم الهدی گفت: تفسیر سوم نیز به مشکل برخورد می‌کند؛ چراکه می‌گفت که منظور از اولی الامر یعنی زمامداران معنوی، فرهیختگان و دانشمندانی که عادل باشند و از محتویات کتاب و سنت خدا کامل آگاه باشند. این هم با اطلاق آیه سازگاری ندارد. افزون بر اینکه ما نسبت به علوم دانشمندان خود همواره علامت سوال داریم، به این جهت که علم و دانش هر روز رخی جدید به بشریت نشان می‌دهد، علم‌ها و دانش‌هایی که بشر از دیرباز به آن دسترسی پیدا کرده است همواره در حال به کمال و تکامل رسیدن است. اگر بنا باشد فرمان دانشمندان و فرهیختگان جامعه برای مردم واجب باشد، دانشمندان و فرهیختگان هر جامعه‌ای به گونه‌ای متفاوت از دیگر جوامع فکر می‌کنند، عمق اطلاعات و مطالعات آنها در یک اندازه خاص قرار دارد لذا ما نمی‌توانیم به یقین بگوییم آنچه را که فلان دانشمند، فرهیخته یا مرجع دینی فهمیده است حتماً عین واقعیت یا تمام واقعیت است، به طور قطع این نیز به مشکل بر می‌خورد. افزون بر اینکه این حضرات می‌گویند که شرط آن این است که گفتار این دانشمندان بر خلاف گفتار سنت قرآن و سنت نباشد در حالی که گفتار آنها در برخی مواقع بر خلاف کتاب و سنت است و این از تعارضات واضح و شفاف است. افزون بر اینکه اگر آنها مرتکب اشتباهی بشوند یا به هر دلیلی اگر نتوانند حق را پیدا کنند و از حق منحرف بشوند اینجا سوال است که آیا اطاعت از آنها لازم است یا نه؛ به طور قطع دانشمندی که از حق منحرف شده است اطاعت از او لازم نیست در حالی که آیه فرمان به اطاعت از اولی الامر را به صورت مطلق بیان می‌کند و اطاعت از اولوالامر را همچون اطاعت از خدا و رسول خدا (ص) واجب شمرده است.

این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: در تفسیر بعدی که برخی به عنوان مثال اولی الامر را صحابه پیامبردانستند، ما اگر بخواهیم اولی الامر را به صحابه، خلفای راشدین و این چهار خلیفه پس از پیامبر اکرم (ص) منحصر کنیم مفهوم این است که امروز برای اولی‌الامر در بین مسلمانان مصداقی نداشته باشیم؛ چرا که از صحابه پیامبر و از آن خلفای راشدین کسی باقی نمانده است که اطاعت از آنها واجب باشد؛ لذا مصداقی برای اولوالامر در بین مسلمانان پیدا نخواهد شد. افزون بر اینکه هیچ دلیلی برای این تخصیص نداریم. بنابراین وقتی می‌گویند اولی الامر به نام صحابه یا فرماندهان لشکر هم باشد جواب آن روشن است چرا که ما هرگز دلیلی برای تخصیص نداریم. اولی الامر یعنی رئیس و حاکمان که اعم از مسئول امور اقتصادی، مسئول امور اجرایی و حاکمیت کشور خواهد بود. لذا تکلیف معلوم است که عالی‌ترین چهره اولی الامر همان نگاهی است که شیعه نسبت به اولی لامر دارد و می‌گوید اطاعت از اولی الامری واجب است که هرگز در مسیر خطا نمی‌رود و منحرف نمی‌شود و به خاطر عصمتی که از ناحیه پروردگار عالم دریافت کرده است بر اساس نص صریح قرآن که فرموده «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» خدا اراده کرده است که شما اهل بیت (ع) پاک باشید و هرگونه پلیدی، پلشتی و زشتی را از شما دور کرده است، و این اراده پروردگار عالم اراده تکوینی خداوند و نه اراده تشریعی خداوند است؛ چراکه اراده تشریعی برای پاکی همه مردم است؛ خداوند خلقت آنها را خلقت نوری قرار داده و آنها را پاک خلق کرده است و لذا آنها اولی الامر هستند، چراکه هرگز منحرف نمی‌شوند و خلاف نمی‌گویند، هرگز از مسیر حق فاصله نمی‌گیرند. لذا اطاعت از فرمان آنها مثل اطاعت از فرمان رسول خدا (ص) و خداوند واجب است و عصیان از دستور آنها عصیان از فرمان رسول خدا (ص) و خداوند خواهد بود.

وی افزود: ما برخی روایات را داریم که اولی الامر را به امامان اهل بیت (ع) اختصاص می‌دهند و می‌گویند منظور از اولی الامر ائمه هدی علیهم السلام است. مثلاً پیامبر اکرم می‌فرمایند «من شهر علم هستم و علی درب ورودی این شهر علم است، من شهر حکمت هستم و علی درب ورودی این شهر حکمت است» نمی‌گوید شخص دیگری؛ یا در بیان دیگر پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند «یا علی آیا دوست نداری نسبت تو به من مثل هارون که برادر موسی بود به موسی باشی» آن زمانی که موسی به او گفت در میان بنی اسرائیل جانشین من باش و قوم ما را اصلاح کن، آن وقت خداوند متعال فرمود و اولی الامر منکم، این هم یکی از روایات است. در این باب ما روایت بسیار داریم، از شیعه و اهل سنت این روایت نقل شده است. یکی از دانشمندان اهل سنت شخصی به نام شیخ سلیمان حنفی قندوزین که کتابی به نام ینابع الموده دارد.

علم الهدی ادامه داد: ایشان نقل می‌کند که روزی شخصی خدمت امیرمومنان امام علی (ع) آمد و پرسید که ای ابوالحسن کمترین چیزی که انسان زیر سایه آن جزو مؤمنین می‌شود چه چیزی است، کمترین کاری که انسان را در زمره مؤمنین در می‌آورد چیست و کمترین عملی که انسان با آن عمل جزو کافران و گمراهان می‌شود کدام است. حضرت امیر فرمودند کمترین عملی که انسان به سبب آن در زمره گمراهان در می‌آید این است که انسان حجت و نماینده خدا و شاهد گواه او را که اطاعت و ولایت او لازم است را نشناسد و از او تبعیت نکند. این مرد به امیرمومنان امام علی (ع) گفت کسی که اطاعت او بر مردمان واجب است و اگر کسی او را نشناخت او در زمره گناهکاران است. حضرت امیرمومنان امام علی (ع) فرمودند او همان کسی است که خداوند اطاعت او را در ردیف اطاعت خود و پیامبرش قرار داده است و فرموده است که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ این مرد گویا که برای جای شبهه باقی مانده بود گفت اندکی بیشتر برای من توضیح بدهید. حضرت امیرمومنان امام علی (ع) فرمودند همان کسی را می‌گویم که رسول خدا (ص) در جاهای مختلف و در آخرین روز از عمر شریف خود فرمودند من در میان شما دو شیء گرانبها می‌گذارم که اگر به آنها تمسک بجویید هرگز پس از من گمراه نمی‌شوید و آن کتاب خدا و اهل بیت من هستند.

کد خبر 6066203

منبع: مهر

کلیدواژه: بنی اسرائیل شیعه سید قطب قرآن رمضان 1445 قرآن کریم ماه مبارك رمضان رمضان 1445 قرآن کریم سی و یکمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم قرآن زندگی با آیه ها مسطورا محفل قرآنی امام حسنی ها سازمان تبلیغات اسلامی فعالیت های قرآنی نمایشگاه قرآن قران ورزشگاه آزادی خادمان قرآن امیرمومنان امام علی اطاعت از اولی الامر مفسران اهل سنت صاحب منصبان اطاعت از فرمان اطاعت از خدا خدا و رسول خدا اولی الامر خداوند متعال واجب الاطاعه خدا و رسول ناحیه خدا پیامبر اکرم اطاعت از او علم الهدی قید و شرط بر اساس بر خلاف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۴۱۱۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!

آفتاب‌‌نیوز :

مهدی نصیری، چپ سابقاً انقلابی و سوپر منتقد جمهوری اسلامی که از درون ایران سیاست‌های حکومت را با تندترین ادبیات نقد و به ساختار‌ها حمله می‌کرد طی روز‌های گذشته بدون هیچ مشکلی از ایران خارج شد و به اتفاق همسرش برای یک سفر سه ماهه و دیدن فرزند خود به کانادا رفت.

به نوشته سازندگی، او در اولین فرصت نیز در گفت‌وگویی با تلویزیون بی‌بی‌سی در اقدامی شاذ و عجیب خواستار آن شد که اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاج‌زاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوری‌خواهی می‌توانند متحد شوند. نصیری از مهندس میرحسین موسوی، مصطفی تاج‌زاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاح‌طلبی نام برد که می‌توانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنت‌طلبان چاره‌اندیشی کنند.

پیش از بررسی این پیشنهاد عجیب و غیرمعمول باید پرسید که مهدی نصیری کیست و از چه جایگاهی چنین نسخه‌ای می‌پیچد؟ او اصلاح‌طلب است؟ خیر. آزادی‌خواه است؟ چنین چیزی در کارنامه او به‌خصوص در سال‌هایی که مدیرمسئول روزنامه کیهان بود، دیده نمی‌شود. چه آنکه مقالات تند‌وتیز و افشای نیمه پنهان روشنفکران، سیاستمداران و هنرمندان در دوره او در کیهان راه‌اندازی شد تا با تندروی‌های بسیار پنجه بر صورت این افراد بکشد.

هنوز فراموش نشده زمانی که او در غوغای جوانی سیر می‌کرد، چگونه مهندس بازرگان که دو برابر سن او در امر سیاسی کار کرده بود را تمسخر می‌کرد و وی را تخفیف می‌داد. با این حال مهدی نصیری در سال‌های اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنت‌طلب تغییر داد و با راه‌اندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را می‌شناختند، حیرت‌انگیز بود.

کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را می‌خواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریش‌هایش خرده گرفت و او را از دایره حزب‌الله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغه‌ای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.

اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بی‌آنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیف‌تر از آنچه نصیری می‌نوشت، بازداشت و دادگاهی می‌شدند. حال وی بی‌هیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفتگو با بی‌بی‌سی، رضا پهلوی را شاهزاده می‌خواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی می‌نشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن می‌گوید و خواهان یک اتحاد نامقدس می‌شود.

آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سال‌ها در حصر است، سخن می‌گویید؟ شما آیا نماینده جمهوری‌خواهان ایرانی هستید و سخنگوی آن‌ها شده‌اید؟ تاج‌زاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمی‌ماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنت‌طلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟

فردی که شما او را شاهزاده می‌خوانی، حتی نتوانست یک جمع پنج نفره را برای چند ماه دور هم نگهدارد؟ از کدام اپوزیسیون سخن می‌گویید؟ همان اپوزیسیون خائنی که کمر به تجزیه ایران و نابودی مردم بسته و هر روزه برای روسای جمهوری آمریکا و کشور‌های دیگر نامه فدایت شوم می‌نویسد که تحریم‌های اقتصادی علیه مردم را بیشتر کنند؟

فرض محال که محال نیست، اما آیا با این اتحاد نامیمون، ایران آباد می‌شود و در مدار توسعه قرار می‌گیرد؟ آیا مشکلات حل می‌شود؟ بی‌تردید شما با خیال خامی که دارید، کشور را به دامن یک خونریزی تمام عیار و جنگ داخلی سوق می‌دهید بدون اینکه دستاوردش توسعه و آبادانی ایران باشد.

مردم ایران به گواه تاریخ، همیشه از افراطیون لطمه دیدند. افراطیون چه در جایگاه چپ و چه از منظر راست با ناعقلانی‌گرایی سیاسی، بیشترین ضربات را بر پیکر این کشور زده‌اند.

شما نیز اکنون در همان جایگاه نشسته‌اید و به دلیل اینکه دو دوره در حیات سیاسی جمهوری اسلامی به شدت ذیل رادیکالیسم فعالیت کرده‌اید، می‌توان به قطعیت گفت، پیشنهاد غیرمنطقی شما ناممکن است. زیرا بین جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان، دریایی از اختلاف تاریخی و نظری وجود دارد که نمی‌توان به سادگی از آن‌ها چشم پوشید.

جواد امام، محمد علی ابطحی و محمود صادقی درباره گفت‌وگوی اخیر مدیرمسوول سابق کیهان با BBC، سخن گفتند

روزنامه اعتماد نیز نوشت: «سوپر حزب‌اللهی دیروز که امروز رویکرد‌های براندازانه ارائه می‌کند.» این ترجیع‌بندی است که از دیروز و پس از مصاحبه مهدی نصیری و ارائه راهبرد از بین بردن فاصله از شاهزاده تا تاجزاده توسط بسیاری از چهره‌های سیاسی به گونه‌های مختلف تکرار شده است. چهره‌ای که در سال‌های ابتدایی انقلاب در دهه ۶۰ همکاری با کیهان را در قم آغاز کرد و بلافاصله پله‌های پیشرفت را به سرعت پیمود و در شمایل چهره رادیکال جناح راست و سوپر انقلابی در کیهان، نسخه‌هایی برای سرکوب منتقدان و دگراندیشان می‌نوشت.

نصیری که در حوزه متعلق به مکتب تفکیک (عدم ورود به حوزه سیاسی) بود در ادامه نه‌تن‌ها به عرصه سیاسی ورود کرد، بلکه به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، بیش از اندازه در سیاست غوطه‌ور شد و از گذشته‌اش فاصله گرفت.

این، اما همه سرنوشت نصیری نبود؛ کار به جایی رسید که آرام آرام از سال‌های انتهایی دهه ۸۰ نوع دیگری از کنشگری را برگزید و منتقد تند تصمیمات نظام شد. مسیری که به شکل و شمایل دیگر، توسط محسن مخملباف و بسیاری دیگر از چهره‌های سیاسی بریده هم پیموده شده بود. چهره‌هایی که فعالیت خود را در عرصه سیاسی با اصرار در تحقق آرمان‌های انقلابی آغاز می‌کنند. اما نهایتا با انکار همان آرمان‌ها به خط پایان کنشگری سیاسی می‌رسند. مصاحبه نصیری در بی‌بی‌سی فارسی، اما در عرصه داخلی بازخورد‌هایی هم پیدا کرد.

محمود صادقی، چهره اصلاح‌طلب به این نکته اشاره کرد که: «اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاح‌طلب دموکراسی‌خواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فردمحور هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد. ترسم نرسی به کعبه‌ای اعرابی! کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است...»

محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب از مهدی نصیری، مدیرمسوول اسبق روزنامه کیهان انتقاد کرد و نوشت: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزب‌اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتن‌نویسی و اظهارنظر‌های تند حزب‌اللهی‌اش در گذشته توانست ریشه اصلاح‌طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزوسیونی‌اش مورد قبول اپوزوسیونی قرار می‌گیرد که ۴۰ سال است در تلاش برای براندازی هستند و نیازی به تازه‌وارد از راه دور آمده ندارند. گفته‌اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می‌داند نه شاهزاده می‌تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه‌مند به همکاری با شاهزاده است. مهندس موسوی، نرگس محمدی، فائزه هاشمی و تاجزاده هم، چون دلسوز این جامعه بوده‌اند در ایران باقی مانده‌اند و در زندان و حصر هستند. بد پوست خربزه‌ای زیر پای آقای نصیری انداخته‌اند تا تمامش کنند. هم از داخل حاکمیت و هم از خارج و از درون اپوزوسیون.»

با توجه به بازخورد‌های موضوع «اعتماد» گفت‌وگویی را با جواد امام، دبیر کل مجمع ایثارگران برنامه‌ریزی کرد تا درباره بخشی از دیدگاه‌های مطرح شده در این گفتگو بحث کند. امام با واکاوی گزاره‌های بنیادین اصلاحات به این نکته اشاره می‌کند که جمهوری مسیر طبیعی مشروطه ایرانی است و بازگشت دوباره به مشروطه در واقع نوعی عقبگرد محسوب می‌شود و فایده‌ای برای ایران نخواهد داشت. امام با واکاوی دیدگاه‌های چهره‌هایی، چون تاجزاده، موسوی و خاتمی رویکرد‌های افراطی چهره‌هایی مانند نصیری را برخلاف حرکت طبیعی اصلاحات ایرانی می‌داند.

صحبت‌های اخیر مهدی نصیری با بی‌بی‌سی بازخورد‌هایی در فضای عمومی کشور پیدا کرده است. نصیری در این گفتگو با بردن نام‌هایی، چون تاجزاده، میرحسین موسوی و اصلاح‌طلبان، دیدگاه‌هایی را مطرح کرده است. درباره این دیدگاه‌ها نظری دارید؟

از آنجا که مهدی نصیری اسامی افرادی مانند مهندس میرحسین موسوی و مصطفی تاجزاده و سایر چهره‌های اصلاح‌طلب را مطرح کرده، لازم است توضیحاتی درباره موضوع داده شود. این افراد مطرح شده، مواضع روشنی دارند و مشخص است سال‌های سال در راستای تحقق مفاهیمی، چون آزادی، عدالت، تنش‌زدایی، شایسته‌سالاری و... فعالیت می‌کنند. البته من نماینده این دوستان نیستم، اما تا جایی که می‌دانم، فردی مانند مصطفی تاجزاده هرگز در مسیری حرکت نکرده است که نصیری ادعا می‌کند. مسیر اصلاح‌طلبان و مرزبندی‌های آنان هم روشن است؛ مهدی نصیری نه از اصلاح‌طلبان نمایندگی دارد و نه می‌تواند از جانب افراد اصلاح‌طلب صحبت کند. پیشنهاداتی هم که در گفت‌وگوی اخیر خود طرح کرده، بیشتر در راستای انشقاق و تحت‌فشار قرار گرفتن جریانات داخلی بوده است نه دستیابی به انسجام. در واقع ایشان به دنبال دعوای جدیدی است. امروز بحث‌های مرتبط با براندازی روشن شده به قول سید محمد خاتمی، شرایط امروز کشور به گونه‌ای نیست که از طریق براندازی بتوان مطالبات مردم را محقق کرد. اتفاقا بسیاری از افرادی که نگران ایران و ایرانی هستند، هرگز نسخه براندازی را توصیه نمی‌کنند. شخصا نمی‌توانم شخصیت چهره‌ای مانند مهدی نصیری را تحلیل کنم و ببینم این اظهارات با چه مبنایی سازگار است. نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاه‌هایی است که قبلا توسط مهدی نصیری‌ها پایه‌گذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.

چرا این‌طور فکر می‌کنید. در ظاهر یک چهره سیاسی و رسانه‌ای اظهاراتی را درخصوص موضوعی خاص مطرح کرده است، چرا فکر می‌کنید این رویکرد‌های مطرح شده، ابهاماتی دارد؟

بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب، فعالان سیاسی و دانشگاهی، نقد‌هایی مبنایی‌تر، علمی‌تر و در چارچوب منافع ملی کشور مطرح کردند و با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شدند، اما مهدی نصیری هرگز دچار این مشکلات نشد. این موضوع کمی نیست. چرا در ساختاری که با کوچک‌ترین نقد‌ها برخورد شده، هیچ برخوردی با اظهارات تند نصیری نشده است؟ به نظر می‌رسد مهدی نصیری امروز قصد دارد، افراد و جریاناتی را علیه اصلاحات تحریک کند. قبل از مهدی نصیری، بسیاری از براندازان بیرون از کشور به بن‌بست برخورد کردند. اگر قرار به پویش مسیری در ایران باشد، مسیر اصلاحات است و اگر ساختاری قرار باشد این پروژه را پیش ببرد، این جریان اصلاحات است که می‌تواند این پروژه را راهبردی کند. نصیری ابتدا باید خود را تعریف کرده و تبار سیاسی خود را روشن کند. اگر مهدی نصیری بخواهد جریانی را مخاطب قرار دهد، باید جریان خودبرانداز داخلی و اصولگرایان رادیکال را مخاطب قرار دهد. او نماینده اصولگرایان تندرو و رادیکال کشور است. چه افرادی که برانداز هستند و چه افراد و جریاناتی که با رفتار، عمل و سیاست‌های‌شان کشور را به سمت خودبراندازی سوق می‌دهند، به افکار و رفتار نصیری نزدیک هستند. مرزبندی اصلاحات کاملا روشن است. ما نگران آینده ایران، مردم، جوانان و زنان این سرزمین هستیم. اینکه ناگهان اصلاح‌طلبان و پهلوی ناگهان در کنار هم قرار داده شوند و ایده‌ای با عنوان از تاجزاده تا شاهزاده طرح شود، مشخص نیست از قوطی کدام عطاری بیرون آمده است.

آیا شما هیچ‌وقت با مهدی نصیری صحبتی داشته‌اید. از نزدیک او را می‌شناسید؟

زمانی صحبت محدودی با مهدی نصیری داشتم و ایشان تصور می‌کرد ممکن است سلطنت‌طلبان پایگاه‌های جدی در کشور داشته باشند. من به او پاسخ دادم که قطعا آنچه که بیرونی‌ها ساخته و پرداخته کرده‌اند، برآمده از اشتباهات جمهوری اسلامی بوده است نه توان طرف مقابل. جمهوری اسلامی هر نقد و اعتراض داخلی را به ناحق به جریانات بیرونی و سلطنت‌طلب‌ها منتسب کرده و به این شیوه برای آن‌ها ارزش افزوده سیاسی ایجاد کرده است. معترضان داخلی و منتقدان داخلی اساسا نسبت چندانی با براندازان بیرونی ندارند. ضمن اینکه ظرفیت‌های بسیاری در خارج از کشور وجود دارند که قلب‌شان برای ایران می‌تپد و حاضرند برای اصلاح وضع موجود هزینه دهند. این تصور که مردم ایران علاقه زیادی به تاج و تخت دارند یک توهم است. مردم ایران هزینه‌های بسیاری برای تحقق جمهوری داده‌اند و این انقلاب هم خروجی عملکرد رژیم گذشته بوده است. نادیده گرفتن همه این مسیر و سپردن کشور به دست فرد و جریانی که هیچ عملکرد مثبتی طی ۵ دهه گذشته نداشته است، منطقی نیست. چهره‌هایی مانند خاتمی، تاجزاده و میرحسین موسوی شخصیت‌هایی هستند که برای این کشور و آرمان‌های مردم هزینه داده‌اند. آنچه منافع مردم را تامین می‌کند، جمهوری، دموکراسی، آزادی، حاکمیت قانون و تنش‌زدایی است. نمی‌توان دوباره منافع و آینده مردم را به خطر انداخت و این آینده را دراختیار فردی سپرد که برای ایران و ایرانی اهمیتی قائل نیست و به دنبال به دست آوردن تاج و تخت خود است.

چه نسبتی میان این اظهارات و تندروی‌های داخلی و خالص‌سازی مشاهده می‌شود؟

اگر امروز به وضعیت موجود و یکه‌سالاری موجود، خالص‌سازی، شکاف میان مردم و دولت و... نقد‌های جدی داریم به این معنا نیست که قرار است مسیر سلطنت‌طلبی را در پیش بگیریم. اصلاح‌طلبان بدون مردم جایگاهی ندارند. مقوله‌ای که حاکمیت فعلی به آن نیاز دارد، بازگشت به حاکمیت مردم و سنجش مقبولیت جریانات سیاسی در داخل کشور است. اگر اپوزیسیون ایرانی قرار باشد به سمت معامله با افراد و جریانات امتحان پس داده بروند، مقبولیتی در جامعه نخواهند داشت. در جمع‌بندی می‌توان گفت که معلوم نیست صحبت‌های مهدی نصیری آیا توسط خودش بیان شده یا پروژه‌ای پشت این فرد است. تا شفاف‌سازی نشود، نمی‌توان تحلیل جامعی صورت داد. گذشته نصیری‌ها روشن نیست. مهدی نصیری علی‌رغم اینکه خود را ذیل مکتب تفکیک تعریف می‌کند و این دیدگاه اساسا معتقد به مشارکت در حکومت و ورود به آن نبودند به فعالیت‌های سیاسی ورود کرده است. آقای نصیری باید توضیح دهد چگونه از دل مکتب تفکیک به سمت فعالیت‌های سیاسی و حاکمیتی کشیده شده و نهایتا سر از یک قلمروی برهوت و نامشخص در آورده است. ما هرگز به دنبال ترقی معکوس نبوده و نیستیم. باید همه ظرفیت‌های کشور و ظرفیت‌های خارج از کشور در یک راستا جمع شوند و برای توسعه و پیشرفت و آزادی ایران به کار برده شوند. مسیری که نصیری‌ها طی می‌کنند، مشکوک است و بیشتر در راستای انشقاق و دعوا‌های سیاسی می‌توان آن را دسته‌بندی کرد.

فارغ از اینکه مهدی نصیری کیست و چه گذشته‌ای دارد و درباره تاجزاده و شاهزاده چه گفته، درباره تجمیع ظرفیت‌های جمهوری‌خواهان و اصلاح‌طلبان از یک‌سو و مشروطه‌خواهان از سوی دیگر صحبت کرده است. از منظر بنیادین آیا تمزیج و ترکیب این دو گفتمان (جمهوری‌خواهی و مشروطه‌خواهی) با هم امکان‌پذیر است؟

گفتمانی که ما در جریان اصلاحات دنبال می‌کنیم، در ادامه مسیر مشروطه‌خواهی است. اقتضای شرایط امروز ایران و گزاره‌ای که پاسخ داده است، حاکمیت رای و نظر مردم است. هنوز نسخه مناسب‌تری ارائه نشده است. آنچه ما از آن دم می‌زنیم بحث جمهوری است. اگر قرار باشد اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود و هزینه‌هایی که ملت ایران از زمان مشروطه تا به امروز پرداخته‌اند کنار گذاشته شود، نوعی بازگشت به عقب است. همین امروز افراد و جریاناتی در داخل کشور حضور دارند که دانش و تجربه لازم برای اداره کشور دارند، تصور اینکه همه این تجربه‌ها نادیده گرفته شده و استارت بازگشت به گذشته شود، اشتباه است. اقتضای امروز کشور نظام جمهوری است که مورد نظر اکثریت باشد. جمهوری هم به معنای رای و نظر اکثریت و حاکمیت قانون است. یکی از اشتباهات تحلیلی آن است که اشتباهات نظام جمهوری اسلامی با اشتباهات رژیم گذشته قیاس می‌شود درحالی که اگر اشتباهات رژیم گذشته نبود، اتفاقات سال ۵۷ رخ نمی‌داد و این همه هزینه متوجه کشور نمی‌شد. وقتی این همه هزینه برای حاکمیت مردم و قانون صورت گرفته باید تلاش کرد این ایده و آرمان محقق شود نه اینکه اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود.

برخی معتقدند مهدی نصیری‌ها از اصرار مطلق به انکار مطلق رسیده‌اند. یعنی چهره‌های تندرویی که در ادامه نوع متفاوتی از تندروی را تجربه می‌کنند. نظر شما چیست؟

اساسا تندروی و رادیکالیسم با جریان راست عجین است. تکلیف اصلاح‌طلبی با تندروی مشخص است، اساس اصلاح‌طلبی با میانه‌روی و خردورزی همراه است. روزی و روزگاری، نصیری‌ها روبه‌روی مطالبات مردم ایستادند و تندروی کردند، امروز هم بدون اینکه نمایندگی از مردم داشته باشد درباره آن‌ها صحبت کرده و راهکار‌های مساله‌ساز ارائه می‌دهد. من شناخت دقیقی از مهدی نصیری ندارم، بنابراین اظهارنظری هم درباره ایشان ندارم، اما برایم قابل فهم نیست، مدیر مسوول سابق کیهان به جای نقد گذشته خود و جریانی که به آن تعلق داشت، به سمت تخریب و انشقاق و دادن نسبت‌های ناروا به جریانات مختلف است. معتقدم خوب بود، نصیری این پیشنهاد را در ایران مطرح می‌کرد و دیدگاه فعالان سیاسی و مردمی را دریافت می‌کرد. میرحسین موسوی هر حرفی که زده و هر دیدگاهی را مطرح کرده در راستای مطالبات مردم بوده است. همواره هم بر حاکمیت قانون و اکثریت تاکید داشته، نمی‌توان از جانب مردم صحبتی کرد که به جای انسجام، انشقاق می‌آفریند. ایشان در داخل باید به فکر انسجام نیرو‌های داخلی بودند نه در خارج. معتقدم که مخاطب ایشان هم برانداز‌ها و خودبرانداز‌ها هستند. ایشان باید از خاستگاه اصلی خود که خودبرانداز‌های داخلی و برانداز‌های خارجی است، صحبت کنند نه از جانب اصلاح‌طلبان. اصلاح‌طلبان با برانداز و خودبرانداز فاصله دارند و معتقدند باید به فکر حاکمیت اکثریت بود.

دیگر خبرها

  • دیدار چهره به چهره رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی با بیش از ۱۳۰نفر 
  • فرمان علم الهدی به دولت رئیسی درباره گرانی ها
  • سپاه و ارتش بازوان قدرتمند نظام جمهوری اسلامی اند 
  • جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!
  • ببینید | واکنش متفاوت ۲ بازیگر زن به قضاوت‌های مردم درباره چهره‌شان
  • آشکارشدن چهره تزویر آمریکا در حمایت از حقوق بشر
  • ویژگی‌های «عملیات وعده صادق» چه بود؟
  • آشکار شدن چهره تزویر آمریکا در حمایت از حقوق بشر
  • دشمن می‌داند دست ما پُر است/ وعده صادق به ملت ایران ابهت داد
  • نظامیان صهیونیست: از دستور آمادگی برای حمله به رفح اطاعت نمی‌کنیم